نویسنده: حمزه خانبیگی
بررسی دلایل مخالفان تفسیر علمی
در مورد دلیل اول میگوییم: این که قرآن برای بیان مسایل آخرت و احکام آمده باشد، با این مطلب که قرآن بعضی مطالب علمی را قبل از کشف آن به وسیلهی علوم تجربی، خبر داده باشد، منافاتی ندارد، بلکه دلیل عظمت قرآن و علم غیب نازل کننده آن است. هدف اصلی قرآن، بیان علوم طبیعی و ذکر فرمولهای فیزیک، شیمی و امثال آنها نیست، ولی میتوان گفت که قرآن اشاراتی علمی دارد که در راستای اهداف هدایتی و تربیتی خود از آنها استفاده کرده است. اگر قرآن تنها برای بیان احکام ومسایل تعبدی وآنچه به آخرت مربوط است، پس مثالهای علمی قرآن و مطالب آنها چه میشود؟ آیا آنها از قرآن نیست و احتیاج به تفسیر ندارد؟ علاوه بر آن، نظر شاطبی، رد استخراج همه علوم از قرآن (یک قسم خاص تفسیر علمی) است که این مطلب صحیحی است و ما هم این قسم از تفسیر علمی را صحیح نمیدانیم.
در مورد دلیل دوم نظرمخالفان نیز ناظر به وجود همه علوم بشری در قرآن و استخراج آنها از قرآن است که این مطلب مردود است و ناظر به قسم خاصی از تفسیر علمی (یعنی استخراج علوم از قرآن) است.
در مورد دلیل سوم از یک جهت صحیح و از جهتی غیر صحیح به نظر میرسد. اگر قرآن را با نظریههای ثابت نشدهی علمی تفسیر کنیم، همین اشکال راهیابی تضاد علوم در قرآن (تردید در ایمان مردم و. . . ) به وجود میآید، ولی اگر قرآن را با علوم تجربی قطعی تفسیر کنیم، این اشکال به وجود نمیآید.
دلیل چهارم و پنجم به صورت جزئی (موجبهی جزئیه) صحیح است. یعنی در بعضی موارد، افراد با حسن نیت یا سوء نیت دچار تفسیر به رأی میشوند و یا از تفسیر علمی سوء استفاده میکنند و به کژراهه میروند و خود را مستحق آتش الهی میسازند. اما تفسیر علمی همیشه این گونه نیست، بلکه اگر فردی با دارا بودن شرایط یک مفسر قرآن و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، آیهای از قرآن که ظاهر آن، با یک مطلب قطعی علمی موافق است، تفسیر کند، نه تنها تفسیر به رأی نیست، بلکه موجب روشن شدن مفهوم و تفسیر آیه نیز میشود به عبارت دیگر، این اشکال به مفسر است نه روش تفسیری. یعنی کسانی که تفسیر قرآن به قرآن یا تفسیر روایی نیز میکنند ممکن است گرفتار تفسیر به رأی شوند ولی این مطلب موجب محکومیت روش تفسیر قرآن به قرآن یا تفسیر روایی نمیشود، بلکه خطای مفسر را اثبات میکند.
دلیل ششم (به صورت موجبهی جزئیه) در بعضی موارد صحیح است. یعنی بعضی افراد ممکن است بدون قرینهی نقلی یا عقلی، به تأویل آیات قرآن بپردازند، تا نظریههای مورد قبول خود را بر قرآن تحمیل کنند و این خطای افراد است. یعنی اگر تأویل (ارجاع لفظ به معنای خلاف ظاهر) با داشتن قرینه قطعی باشد، اشکال ندارد و اگر بدون قرینه قطعی باشد، صحیح نیست، ولی در همهی موارد، تفسیر علمی قرآن به تأویل غیر صحیح منجر نمیشود، بلکه اگر مفسر با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، آیهای از قرآن را، با مطلب قطعی علمی تفسیر کند و از تأویل ناصواب بپرهیزد، نه تنها اشکالی پدید نمیآید، بلکه معنای آیه و تفسیر آن روشن میشود و همین طور است اگر با قرینه قطعی، تأویل صحیح کند. (برای اطلاع از معانی تأویل و موارد جواز و عدم جواز آن ر. ک: آیة الله معرفت التفسیر و المفسرون، محمد علی رضایی، در آمدی بر تفسیر علمی، مبحث تاویل و همچنین بحث تفسیر ئ تأویل کتاب قرآن منشور زندگی، دکتر قرضاوی، مترجم، عبدالعزیز سلیمی).
دلیل هفتم صحیح نیست. هر گاه یک مفسر با دارا بودن شرایط تفسیر و از کانال تفسیر معتبر (با رعایت شرایط تفسیر معتبر) اقدام به تفسیر علمی کند، نه تنها عمل ذوقی و بی ملاک انجام نداده، بلکه به یکی از طریق تفسیر عمل کرده و معانی قرآن را روشن ساخته است.
در مورد دلیل هشتم باید گفت که برخی مفسران در تفسیر علمی افراط کرده و از اهداف هدایتی و تربیتی قرآن غفلت کردهاند (همچون طنطاوی در الجواهر) ولی ممکن است در یک تفسیر قرآن، هم مطالب علمی بررسی شود و هم مقاصد عالی آن مانند هدایت، تربیت و. . . فراموش نشود. اگر مفسر، دچار خطا شود، دلیل خطا بودن شیوه تفسیری نخواهد بود، بلکه او افراط کرده است ولی تفسیر علمی، به نحو معتدل و همراه با استفاده از روشهای دیگر تفسیر و توجه به اهداف عالی قرآن بلا اشکال است.
دلیل نهم برای رد تفسیر علمی کافی به نظر نمیرسد. زیرا این که قرآن نور، هدایت و بیان است، با این مطلب که برای تفسیر آیهای، یا روشن کردن مفاد جملات آن که برای ما روشن نیست از علوم مختلف، مانند نحو، صرف، معانی بیان، اصول و مطالب قطعی علوم تجربی، کمک بگیریم، منافاتی ندارد و بدان معنا نیست که قرآن نور و هدایت نباشد. زیرا قرآن هدایت کننده است اما فهم ما ناقص است و ما به وسیله این علوم، از مطالب عالی قرآن بهره مند میشویم. پس در حقیقت، ما به کمک گرفتن از علوم برای فهم قرآن، نیازمندیم و قرآن نیازمند چیزی نیست.
در موارد اختلاف در علوم نیز معیار ما خود قرآن است که هر چه موافق قرآن بود، صحیح و هر چه مخالف بود، باطل است.
دلیل دهم در مورد برخی انواع تفسیر علمی مانند استخراج و تحمیل و تطبیق نظریههای علمی بر قرآن، صادق است. برای مثال هنگامی که عبدالرزاق نوفل « نفس واحده » را به پروتون تفسیر میکند، معنای لغوی و اصطلاحی آیه خارج شده است و این روش صحیح نیست. اما در تفسیر علمی به صورت استخدام علوم در فهم قرآن این گونه نیست.
برای مثال هنگامی که آیه «اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا». (سوره رعد/آیه 2) « عمد» را به همان معنای ستون تفسیر میکنیم. اما نیروی جاذبه یکی از مصداقهای آن است که علوم جدید کشف کرده است. یا الفاظ قرآنی (مثل زوجیت) با یافتههای علمی، کاملا موافق است و لازم نیست الفاظ را مجازی معنا کنیم.
در پاسخ دلیل یازدهم میتوان گفت: قرآن برای یک نسل خاصی، نازل نشده و این که با مرور زمان، معانی و مصادیق تازهای از آیات قرآن فهمیده یا کشف شود و تفسیرها و تبیینهای جدیدی از آنها ارائه شود، دلیل عظمت قرآن است و این اوج بلاغت است که کسی طوری سخن گوید که هر کس و هر نسل به اندازهی فهم و علم خود از آن برداشت کند. البته معانی الفاظ قرآن بر اساس همان لغت صدر اسلام معنا میشود و معانی دیگری از الفاظ اراده نشده است، ولی آیا همه آیات قرآن و معانی بلند آن را عرب صدر اسلام متوجه میشد؟ مگر در مورد آیات اول سوره حدید و سوره توحید روایت نشده که معارف بلند آنها را مردم آخر الزمان میفهمند آیا برخی از صحابه نسبت به لغات و تفسیر آیات با مشکل روبه رو نمیشدند و از پیامبر (ص) و علی (ع) و ابن عباس نمیپرسیدند؟
در مورد دلیل دوازدهم میگوییم: این که راههای مختلفی برای اثبات اعجاز قرآن وجود دارد، مانع استفاده از طریق علمی، برای اثبات اعجاز قرآن نمیشود و اشکالی ندارد که با پیشرفت علم و آگاهی انسان، ابعاد تازهای از اعجاز قرآن برای ما معلوم شود.
ودلیل سیزدهم مخالفان تفسیر علمی شبیه به یک مغالطه است. زیرا اعجاز علمی قرآن از صدر اسلام که مردم پیشرفت علمی نداشتند، تا امروز که مردم در اوج پیشرفت علمی هستند، پا برجاست و هنوز هم قرآن تحدّی میکند، ولی کسی نمیتواند سورهای مانند آن بیاورد علاوه بر آن این که مردم نسبت به واقعیات قطعی علمی جاهل باشند، موجب باطل شدن اعجاز علمی قرآن نمیشود، بلکه همین مطلب خود دلیل اعجاز قرآن است که آوردهاند قرآن از قطعیات علوم اطلاع داشته و دانشمندان حتی در زمان حاضر، اطلاع کافی ندارند و هر چه علم پیشرفت میکند، مطالب علمی قرآن روشن تر می شود.
افراط گرایی در تفسیر علمی قرآن
دربارهی توجه افراط گرایانه به تفسیر علمی، سخن بسیار است. در این جا خوب است سخن یکی از قائلان به تفسیر علمی در روزگار معاصر را نقل کنیم تا نشان دهیم زیاده روی در تفسیر علمی آیات میتواند برخی از تفاسیر مانند تفسیر طنطاوی را به دایرة المعارفی از علوم جدید تبدیل کند که در آن ـ به جای تفسیر ـ خواننده با فیزیک، شیمی، پزشکی، نجوم، روان شناسی و. . . مواجه میشود. این نویسنده میگوید: « بیش از یک دهم آیات مربوط به علوم طبیعی است و به صورت دقیق 670 آیه در مورد علوم گوناگون وجود دارد، 61 آیه درباره نظریه نسبیت، 100 آیه در ستاره شناسی و نجوم، 20 آیه درباره عوامل جوی مانند دما، فشار هوا، بادها و. . . ، 14 آیه درباره آبها، 11 آیه درباره فاصله میان ستارگان، 12 آیه در حیوان شناسی، 21 آیه در کشاورزی، 73 آیه در جغرافیای عمومی، 10 آیه در علم زیست شناسی، 20 آیه در طبقات زمین، 36 آیه در پیدایش هستی و تاریخ آن و بالاخره 64 در توصیف علم» (یوسف مروه، علوم الطبیعیه فی القرآن، ص 76).
اما در گونهی میانه رو در تفسیر علمی، دیدگاههای علمی بر آیات تحمیل نمیشوند، بلکه فقط در فهم قرآن راهگشا واقع میشوند، مثلاً در جامعه شناسی با مباحثی نظیر رابطه فرد و جامعه، جبر اجتماعی، عوامل موثر در تحول جامعه و. . . روبه رو هستیم و گروهی نیز کوشیدهاند که قرآن را از منظر چنین مباحثی بررسی کنندو دیدگاه قرآن را در این باره دریابند. (محمدجعفر نجفی علمی، برداشتی از جامعه و سنن اجتماعی در قرآن)
و همچنین است در روان شناسی که عدهای با گرایش علمی، تلاش کردهاند تا دیدگاه قرآن را در این مقوله توضیح دهند. (نجاتی، محمد عثمان، ، ترجمه عباس عرب ص 250).
ولی در گونهی افراط گرایانه تفسیر علمی یافتهها و دیدگاههای علمی، اصل فرض میشوند و آیات قرآن براساس آن تفسیر ـ و یا بهتر بگوییم ـ توجیه میشوند.
برای آن که نشان دهیم تفسیر علمی تا چه حدّی میتواند به تحریف باورهای دینی بینجامد، به یکی از کسانی که قرآن را به گونهای افراط گرایانه براساس روش علمی تفسیر کرده است ـ یعنی سر سید احمدخان هندی ـ و تفسیر شگفت انگیز و عجیب او با نام « تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان» اشاره میکنیم:
سیداحمدخان که اوج گرفتن علم و سقوط کار و بار دین را در اروپای زمان خود دیده بود، گویی به این باور رسیده بود که تنها با دو وضعیت روبه روست: یا باید از دین دست برداشت و یا باید به عقل گرایی و علم گرایی روی آورد و برای توجیه و توضیح اصول و فروع شریعت، از عقل و علم دلیل آورد و هرچه را که در این دو قلمرو نمیگنجد منکر شد، یا تأویل کرد. از نظر سید احمدخان، محک حقانیت تعالیم دینی، هماهنگی آنها با معیارهای عقل طبیعی است، لذا در تأویل خود از قرآن، مثلا معجزات را به شیوهای تأویل میکند که با آن معیارها منطبق باشد. منابع دیگر نیز مانند سنت و اجماع رد میشوند.
تفسیر سیداحمدخان نمونه بارز رویکردی است که میتوانیم آن را« تفسیر مادی » بنامیم. در این گرایش سعی بر آن است تا آیات براساس ذهنیت برگرفته از واقعیتهای مادی ـ که گاهی لباس علم بر تن کردهاند ـ توضیح داده شوند و هیچ گونه معیار قرآنی جز دیدگاههای شخصی مفسر از مفاهیم مادی و اجتماعی مورد توجه قرار نگیرد.
اشاره به چند نمونه از آرای تفسیری او، موضوع را روشن تر میکند: احمدخان مفهوم وحی را به انعکاس ژرفنای روح پیامبر تفسیر میکند و معتقد میشود که قلب پیامبر است که به عنوان یک قاصد، پیغام به نزد خدا میبرد و پیغام از خدا گرفته و برمیگردد. (سیداحمدخان هندی، تفسیر القرآن و هوالهدی و الفرقان، ج 2، ص 60 و نیز: تفسیرو تفاسیر جدید، ص 67).
او همچنین در تفسیر آیه (وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ. . . . . . . ) (بقره/ 25).
بهشت و جهنم را به واقعیتهای درک نشدنی تفسیر میکند و معتقد میشود که خداوند بر سبیل تشبیه، بهشت را به کیفیت برخی ملایمات و لذایذ طبیعی نفسانی بیان فرموده و نیز مصایب دوزخ را به سوختن در آتش، نوشیدن حمیم و مانند آن تمثیل کرده است (تفسیر القرآن و هوالهدی. . . ، ج 1، ص 71).
تفسیر شکافته شدن دریا در داستان موسی به جزر و مد دریا از دیگر آرای تفسیر اوست. (همان، ص 128).
سیدجمال الدین اسدآبادی که رساله « نیچریه» را از جمله در رد و نقد آرای سید احمدخان نگاشته است، درباره او مینویسد: « سیداحمدخان. . . همت خود را بر این گماشته است که هر آیهای را که در آن ذکری از ملک و یا جن و یا روح الامین و یا وحی و یا جنت و یا نار و یا معجزهای از معجزات انبیا میرود، از ظاهر خود برآورده به تأویلات زندیقهای قرون سابقه مسلمانان تأویل نماید و در پایان میگوید:. . . نه این مفسِّر، مصلح است و نه تفسیر آن از برای اصلاحات و تربیت مسلمانان نوشته شده است. . . . (مقالات جمالیه، صص 104-97. متن مورد استناد ما در باب مقالات جمالیه به چاپ افست آن مربوط است:).
چند نمونه تفسیر علمی
نمونه یکم:
« اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا». (رعد /2)
مفسران پیشین چنین میگفتند که: « مقصود از ستونهای نامرئی قدرت الهی است. » اما پس از کشف جاذبه عمومی، برخی از مفسران جمله « بغیر عمد ترونها» را به جاذبه میان زمین و خورشید تفسیر کردند و معتقد شدند که منظور از این جمله، همان جاذبه نامرئی میان کرات است. (تفسیر نمونه، ج 10، ص 111).
نمونه دوم:
« وَالسَّمَاءَ بَنَینَاهَا بِأَیدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ». (الذاریات/47).
در گذشته معمولا چنین بود که «موسعون» را به گشایش در رزق و روزی یا قدرت معنا میکردند. (مجمع البیان، ج 10-9، ص 242).
ولی پس از طرح مفاهیم جدید در گسترش فضا، این کلمه را به گسترش فضا معنا کردهاند (المیزان، ج 18، ص 382).
نمونه سوم:
« أَوَلَمْ یرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا». (رعد / 41). آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین میآییم و از اطراف (و جوانب) آن کم میکنیم؟!
تاکنون مقصود از این آیه ویرانی سرزمینها و نابودی امّتها بوده و گاه نیز به مرگ عالمان تفسیر میشده است (زمخشری، ج 3، ص 119).
اما برخی نویسندگان معاصر، مقصود از آیه را جدا شدن ماه از زمین دانستهاند، با این توضیح که منظور از اطراف، ماه و مقصود از نقص جدا کردن باشد.
نمونه چهارم:
این نمونه درواقع اشارهای به یک مورد از رویکرد علمی به قرآن و نقد آن دارد: در اکثر برداشتهای تفسیری از آیات 16 تا 36 سوره مریم در باب خارق العادگی آفرینش عیسی و بکرزایی حضرت مریم، به قضای محتوم الهی و اراده مطلق او (با کلمه تکوینی «کُنْ») برشدن ناشدنیها اشاره رفته است و معلوم است که با وجود چنین دیدگاهی، دیگر جای سخن گفتن از توجیهات مثلاً علمی درباره بکرزایی مریم نیست، زیرا دقیقا به معنای نایکسانی در روش تفسیری است. ناعالمانه بودن این رویکرد، مخصوصا وقتی است که مرجع علمی ما منحصر به کتابی نه چندان تخصصی مانند «انسان، موجود ناشناخته» باشد. (تفسیر نمونه، ج 13، ص 58).
گروهی که در این موضوع در پی توجیهات علمیاند، باید به این نکته توجه کنند که خود، تولد عیسی را به عالم امر مربوط دانستهاند و این مسئله را که از سوی معتقدان به آن، جای روی آوردن به هرگونه توجیهات علمی و غیر علمی هست در نظر گرفتهاند. در این میان برخی بدون توجه به نکتهی فوق، معانی خاصی را از این موضوع به دست دادهاند که عجیب است. بیضاوی نمونه خوبی است. او در تفسیرش میگوید:« جبرائیل به گونهی جوانی خوبروی بر مریم جلوه کرد تا مریم به کلام او انس گیرد، شاید که هیجان شهوت، نطفه را به رحم مریم بازرساند. (تفسیر بیضاوی، ج 4، صص 9-8).
جا دارد، حسن ختام این مقاله را با بحثی روشنگرانه در تفسیر « فی ظلال القران» پیرامون تصحیح نگرش به آیات علمی قران وتفسیر آنها از زبان شهید سید قطب(ره) کامل کنیم:
«شکی نیست که قرآن کتاب هدایت انسان است. قرآن برای تحقق این هدف اساسی، در صدد ایجاد جهان بینی خاص، نظام خاص و جامعهای خاص میباشد. در صدد ایجاد امّت جدیدی در روی زمین است که نقش ویژه ی خود را در رهبری بشریت به سوی شاهراه حق و خیر و فضیلت بر عهده گرفته و نمونه ی معینی از جامعه ی انسانی را که در مکتبها و نظامهای بشری تکرار نشده است، پدیدار گرداند. بنابراین، هدف اصلی قرآن پرداختن به علوم و معارف کَونی نبوده و اعجاز علمی آن نیز کل ابعاد اعجازی قرآن را در بر نمیگیرد. به همین دلیل قرآن نیامده تا کتابی در علم نجوم یا کیمیا یا طب باشد؛ آنگونه که بعضی از هواداران قرآن از آن می¬طلبند. یا چنانکه در جانب دیگر، برخی از دشمنان قرآن میخواهند تا آن را به پندار خود در سنگر مقابل این علوم قرار دهند! بیتردید هر دو نوع کوشش در این راستا، چه از سوی دوستان و چه از جانب دشمنان قرآن، نمایانگر درکی نادرست از طبیعت این کتاب و مأموریت اصلی آن میباشد. (قطب، سید، فی ظلال القران، خرم دل، ج 5)
نتیجـــه گیـــری
از مجموع مباحثی که برای نقد وبررسی تفسیر علمی آورده شده، به این نتیجه میرسیم که:
ـ قسم خاصی از تفسیر علمی (مانند استخراج همه علوم از قرآن یا تطبیق علوم بر قرآن) غیر قابل قبول ومردود است.
ـ جنبه مثبت آشنایی با بعد علمی اعجاز قرآن، در دلهای مسلمانان اثر بلیغی برجای میگذارد؛ زیرا وقتی این حقایق درخشان را در کتابی که به آن ایمان دارند ببینند، ابهت و عظمت این کتاب، بیش از پیش در اعماق جان و روانشان رسوخ یافته و موجب تمسک بیشتر آنها به آموزه¬های این کتاب هدایت و نور خواهد گردید.
ـ تفسیر علمی باید ضابطه مند و پیرو ملاک و معیارهای خاص خود باشد تاهدف از نزول قرآن که همان ایجاد شخصیت ربانی برای انسان وتأمین لوازم حیات طیّبه و سعادت او در هردو سرا، میباشد، تحقق یابد.
ـ پرداختن قرآن در بخشی از آیاتش به علوم تجربی و طبیعی میتواند بهترین مشوّق و انگیزه برای مسلمانان باشد تا مسیر پژوهشهای علمی را پی گرفته و به پیشرفت معرفتی و علمی دست یابند و بزرگترین چالش دنیای اسلام را که همانا عقب ماندگی در عرصهی علوم است درمان کنند. چنانکه این عامل نقش خود را در عصر اوّلیهی طلایی اسلام که مسلمانان هم از نظر فهم و هم در عمل به قرآن نزدیکتر بودند به درستی ایفا کرد.
ـ آیات قرآن را نباید با علوم متزلزل و غیر قطعی تفسیر کنیم. زیرا بعد از مدتی با تغییر نظریهها، مردم در مورد بیانات قرآنی شک میکنند و ایمان آنان متزلزل میشود
ـ کسانی که بدون داشتن شرایط یک مفسر، و داشتن تخصص کافی در زمینهی قران و قواعد تفسیر، اقدام به تفسیر آیات علمی قرآن میکنند کارشان در بسیاری موارد به تفسیر به رأی منجر میشود.
ـ سخن آخر اینکه: قرآن کتابی علمی نیست، بلکه هدف اساسی از نزول آن راهیابی انسانها به کمال انسانی اشان است، و به قول «شهید سید قطب در تفسیر فی ظلال»، قرآن اساساً کتاب تربیت و هدایت ودعوت انسانها به سوی خداست.
گر خواهی مسلمان زیستن نیست ممکن جز به قرآن زیستن
(اقبال لاهوری، شاعر اسلام)
وآخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین
فهرست منابع ومصادر
الف) منابع عربی
• الإمام البخاری، أبی عبد الله، محمد بن إسماعیل. صحیح البخاری مع فتح الباری. دار المعرفة، بیروت.
• الإمام أبی الحسین، مسلم بن الحجاج القشیری. صحیح مسلم ـ حققه ورقم أحادیثه: عبد الباقی، محمد فؤاد. 2005م ـ دار إحیاء التراث العربی.
• ابن کثیر، لعماد الدِّین أبی الفداء إسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق عبد العزیز غیم ومحمد عاشور ومحمد إبراهیم البنَّا، کتاب الشّعب، القاهرة، مصر.
• احمد عمرابو حجر، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، دار قتیبه، بیروت، چاپ اول: 1411.
• الطبرسى، لأبى على الفضل بن الحسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ط/ دار الکتب العلمیة. بیروت.
• القرطبی، لابی عبدالله محمد بن احمد الانصاری، تفسیرالقرطبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، 1965 م.
• الألوسى، لشهاب الدین السید محمود (1270هـ)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانى ط/إحیاء التراث العربى - الرابعة- 1405هـ/ 1985م.
• المراغی، لاحمد مصطفی، تفسیر المراغی، طبع دارالفکر – بیروت – الطبعه الثالثه، 194 ه.
• امین الخولی، مناهج التجدید فی النحوو البلاغه و التفسیر و الادب، بی نا، بی تا.
• امین الخولی، مناهج التجدید فی النحوو البلاغه و التفسیر و الادب، بی نا، بی تا.
• البیضاوی، الامام ناصرالدین ابوالخیر عبدالله الشیرازی، تفسیر البیضاوی السمی انوار التنزیل و اسرار التاویل، سنه الطبع 1402 ه - 1982 م – دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
• الفخر الرازی، التفسیر الکبیر، أبی عبد الله محمد بن عمر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة الثانیة.
• الذهبی، لمحمد حسین، التفسیر والمفسرون، طبعة دار الکتب الحدیثة، الطبعة الثانیة، 1396هـ، 1976م.
• الشّاطبی اللّخمی الغرناطی المالکی، لأبی إسحاق إبراهیم بن موسى، الموافقات فی أصول الشریعة، شرحه عبدالله درّاز، دار المعرفة، بیروت، لبنان.
• الغمراوی، محمد احمد، الإسلام فی عصر العلم، بی نا، بی تا.
• أیازی، سید محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1414 ق.
• بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت؛ مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1427 ق، چاپ دوم.
• خالد عبدالرحمن العک، اصول التفسیر و قواعده، (عربی)، بیروت، : دارالنفائس، الطبعة الثالثة، 1410 ق.
• رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، دار المعرفه، بیروت، لبنان.
• رفیعی محمدی، ناصر، (1386ش)، سیر تدوین و تطور تفسیر علمی قرآن، قم؛ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول.
• زرکشی، محمد بن عبداللّه بدرالدین، ا لبرهان فی علوم القرآن، 745 ـ 794، سنی، دار المعرف،. بیروت:
• زمخشری، محمودبن عمر، (1407ق)، الکشاف عن حقایق عوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، بیروت: دارالکتاب العربی.
• سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن (عربی)، 849 ـ 911، سنی شافعی، بیروت، دمشق: دار ابن کثیر، چاپ اول، 1414ق، 2جلد، 1299 ص، تحقیق مصطفی دیب البغاء، بیروت: دارالکتب
• عبدالسلام المحتسب، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، بی نا، بی تا.
• الشرقاوی عفت، اتجاهات التفسیر فی مصرفی العصر الحدیث، بی نا، بی تا.
• الشرقاوی عفت، قضایا انسانیه فی اعمال المفسرین، بی نا، بی تا.
• غزالی، ابوحامد محمد، (بی تا)، احیاء علوم الدین، بیروت؛ دارالمعرفه، ج1.
• غزالی، ابو حامد، جواهر القرآن، بیرت المرکز العربی الکتاب، بی تا.
• کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، بتصحیح علی اکبر غفاری، تهران؛ دارالکتب الإسلامیه، 67ـ1362ش، چاپ چهارم.
• طباطبائی، محمدحسین، (1383 ش)، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم؛ دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نوزدهم.
• طبرسی، فضل بن حسن، (بی تا)، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت؛ دارالمعرفه.
• طنطاوی جوهری، (بی تا)، الجواهر فی تفسیر القرآن، بیروت؛ دار الفکر.
• قطب، سید. فی ظلال القرآن، تفسیر. نوبت هفدهم، 1989م. جای چاپ: قاهره. دار الشروق.
• معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبةالقشیب، مشهد، الجامعة الرضویة العلوم الإسلامیّة، 1418 ق.
• معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم؛ مؤسسة النشر الإسلامی، 1396 ق، چاپ اول.
• مغنیه، محمدجواد، (70- 1968م)، التفسیر الکاشف، بیروت؛ دارالعلم للملایین، 7 جلد.
• مکارم شیرازی، ناصر، (1373ش)، تفسیر نمونه، تهران؛ دارالکتب الإسلامیه، چاپ 26.
• مروّه، یوسف، (1387ق)، العلوم الطبیعیّة فی القرآن، بیروت؛ منشورات مروه العلمیه.
• نوفل، عبدالرزاق. القرآن والعلم الحدیث. نوبت چهارم، 1998 م. جای چاپ: بیروت، لبنان. دار الکتاب العربی.
• القسطاس المستقیم، بی تا، بی نا.
• یحیی سعید معجری، آیات قرآنیه فی مشکات العلمی، بی نا، بی تا.
ب) منابع فارسی
• سبحانی، آیت الله جعفر، تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، تنظیم سید هادی خسرو شاهی. بی نا، بی تا.
• سحابی، یدالله، خلقت انسان در بیان قرآن. بی نا، بی تا.
• سیداحمدخان هندی، تفسیر القرآن و هوالهدی و الفرقان، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران [بی تا]، چاپ خانه آفتاب.
• قرآن و آخرین پیامبر، تهران انتشارات دارالکتب الإسلامیه،
• مقالات جمالیه، (انتشارات طلوع آزادی، تهران: 1358).
• رفیعی محمدی، ناصر، تفسیر علمی قرآن، انتشارات فرهنگ گستر، 1379 ش.
• استاد مشکینی، تکامل در قرآن، بی نا، بی تا.
• عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روش تفسیری قرآن، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ چهارم.
• طالقانی، سید محمود، (1348ش)، پرتوی از قرآن، تهران؛ شرکت سهامی انتشار.
• طیّب، سیّد عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، تهران، چاپ سوم، 1366ش.
• نجاتی، محمد عثمان، قرآن و روان شناسی، ترجمه عباس عرب، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد.
• مکارم شیرازی، ناصر، (1373ش)، تفسیر نمونه، تهران؛ دارالکتب الإسلامیه، چاپ 26.
• مهاجری، مسیح، نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، بی نا، بی تا.
• وبلاکر، دکتراریک ا، فیزیک نوین، ترجمه بهروز بیضایی، نشر قدیانی، 1370 ش،
فصلنامهها:
• فصلنامه پژوهشهای قرآنی، ش 7 و 8،).
• مجله بینات، ش، ۱.

نظرات
جناب نویسنده عزیز سلام <br /> به نظر من به اندازه تمام انسانها و ذهنیات و تصورات و تجربیات آنها می توان از قرآن و هر متن دیگر تفسیر علمی و غیر علمی و عرفی نمود و جای ایراد هم ندارد چرا که در تمامی تفاسیر و در کل جهان آدمی خود را مرکز می بیند و تمامی تفاسیر در مداری حول محور اصلی یعنی انسان می چرخند و در این میان آدمی همچون شعبده بازی ماهر متون را با خود منطبق و همراه می سازد البته در نگاه اول و در صبتهای اولیه آدمی همواره تابع خود می نماید اما نهایتا بازیگردان متون خود آدمی است و متون جز دستاویزی در حرکت آدمی نخواهد بود .